دست نخورده مترادف


دست نخورده مترادف صفت فرم

  • آرام.
  • کل، کامل، unimpaired، سالم، دست نخورده، بدون تغییر، رام نشده، آسیبی، unhurt، سالم، کامل، unflawed و خوارى، دست نخورده.
دست نخورده لینک های مترادف: آرام,

دست نخورده مترادف،