دفع کردن مترادف


دفع کردن مترادف فعل فرم

  • repulse دفع، دفع کردن حمله حریف، مقاومت در برابر ضرب، طفره رفتن،، فرار، دور زدن، فرار، نگه داشتن پشت، دفع، مخالفت، rebuff، رد.
دفع کردن لینک های مترادف:

دفع کردن مترادف،