دل دل کردن مترادف


دل دل کردن مترادف فعل فرم

  • waver تلو تلو خوردن، totter seesaw، تغییر مکان، نوسان، نوسان، shillyshally، دست و پا کردن سجاف و دست چپ رفتن پشت و پر کردن، ضربه، گرم و سرد، جایگزین.
دل دل کردن لینک های مترادف: