دود مترادف
دود مترادف اسم فرم
- دود بازدم، reek، دود، دمه fetor، اگزوز، بوی بد، ابهام، effluvium، malodorousness.
دود مترادف فعل فرم
- ودود کردن بجوش و خروش آمدن جوش، seethe، بیهوده گویی، خشم، bluster، طوفان، منفجر، ساییدگی، mutter، شعله ور، حمل، رایت، ضربه یک پشته.