دور وضع مترادف


دور وضع مترادف فعل فرم

  • ذخیره تا نجات سرمايه بخشيد، stockpile، تجمع، معرض، ذخیره کردن، کنار گذاشته، کنار گذاردن، amass، جمع آوری، قفسه، حفظ، سنجاب، ترشح.
دور وضع لینک های مترادف:

دور وضع مترادف،