دوم مترادف
دوم مترادف اسم فرم
- لحظه لحظه، دقیقه، تریس برق زده، دوم، چشمک، فلش، jiffy، تیک تیک، دو می لرزد.
دوم مترادف صفت فرم
- استفاده می شود، پوشیده قدیمی، hand-me-down، دور انداخته، shopworn دون، تنزل یافته، frowzy، کار است.
- تابع، تابعه، دوم این که، کمتر، جزئی، وابسته، کمکی، لوازم جانبی، مکمل، مکمل، اضافی، اضافی، غیر مستقیم، فرعی، تحتانی، کوچکتر، اهمیت مشروط marginal.
- ثانویه.
- غیر مستقیم از طریق انگور، شایعه، گزارش شده است.
دوم مترادف فعل فرم
- پشتیبانی ترویج abet، تحریک، تشویق، کمک، تایید، رعایت، پشت، برای ریشه، کمک، کمک، علاوه بر این، پشت، جانبی با.