دین مترادف
دین مترادف اسم فرم
- ارشد کهنه, اعلام, بزرگ پیر مرد، رهبر doyen، اولین و مهمترین و سالمند, رئیس, فرودگاه گریسه افتخاری، بزرگ.
- نابرای شورش کارهای، راکت، هیاهو، سر و صدا، دماغ، هياهو.
دین مترادف فعل فرم
- clatter تصادف انفجار، انفجار، سر و صدا، shriek، رونق، تندر، resound، ترق، حلقه، deafen.
- استدلال اعتراض، مطبوعات، اصرار اصرار، تکرار، تکرار، نق نقو، پوند، چکش، درام، عربها، بنويسيم،، فریاد.