را تشکیل می دهند مترادف
را تشکیل می دهند مترادف فعل فرم
- آشتی حل و فصل، ترتیب تنظیم، آهنگسازی، جای، هماهنگ، تعمیر، ترمیم، پچ، آمدن به شرایط، لرزش دست، صلح را.
- ایجاد یافت موسسه، تعمیر، راه اندازی، ایجاد، تعیین.
- جبران كه جبران، جبران، جبران، جبران، مقابله، requite، تعادل، propitiate، کفاره دادن برای ایجاد.
- شامل تشکیل شده را تشکیل می دهند، باشد.
- فرم، آهنگسازی، قاب، ترکیب، تولید، اختراع کردن.
- مقدر نام منصوب اجازه، depute، نصب، توانمند سازی، طبقه بندی.
- نوشتن ابداع، اختراع، ایجاد اختراع کردن، contrive، سرچشمه، تولید، ترکیب، مخلوط، ببافند، کوک کردن، هچ، بداهه، سکه.