رشوه دادن مترادف


رشوه دادن مترادف فعل فرم

  • فضولی تداخل کمانچه، ظروف سرباز یا مسافر، احمق، سرهم بندی کردن، میمون، مخلوط، obtrude، فضولی, ته قنداق تفنگ، شاخ در.
رشوه دادن لینک های مترادف: