رندر مترادف


رندر مترادف فعل فرم

  • را در حال حاضر، ارائه، ارائه، بسيط انجام، انجام، عرضه، ارائه، تبدیل، انجام، ابلاغ، قرض، ترک، ارائه.
  • نمایندگی مجسم، ترجمه، بازی، به تصویر بکشد rephrase، transmute، reword، تفسیر، explicate، افز ا ر، اجرا، تعریف، دلالت.
رندر لینک های مترادف:

رندر مترادف،