رها شده مترادف
رها شده مترادف صفت فرم
- خالی از سکنه رها forlorn، حزن آور و غمزده، دور انداخته، رد، jilted، مس خاموش انفرادی، بد عمل friendless، سمت چپ به تنهایی.
- غیر اخلاقی ندارند، گستاخ، بی بند و بار وحشی، licentious، فاسد شدن، profligate، بی حیا، رسوايی، تخریب، unrepentant، ماهواره، شل، .