روشنایی مترادف


روشنایی مترادف اسم فرم

  • تبيين روشنگری، دانش، توضیح، آموزش حکمت، کشف، بینش، وحی.
  • روشنایی، درخشندگی، بازتابنده، تاب بودن بهسبهرس، candlepower.
  • نور تاب بودن بهسبهرس florescence، بازتابنده، درخشندگی، تجلی، درخشندگی، شعله، فلش، شعله ور شدن، براق، سوسو زدن.

روشنایی مترادف صفت فرم

  • ، آشکار روشنگر روشنتر آموزنده گویا، آموزنده، ادغام edifying.
روشنایی لینک های مترادف:

روشنایی مترادف،