روی هم انباشتن مترادف


روی هم انباشتن مترادف اسم فرم

  • تکان تکان خوردن، جمعیت، clump، لخته، توده، دسته، توپ، گره، درهم و برهم کردن، چیز درهم و برهم زد و خورد mix-up شامل مجموعهای گسترده، نوعی بازی فوتبال راگبی.

روی هم انباشتن مترادف فعل فرم

  • جمعیت انبوه دسته، گله، گله، جمع آوری، خودرا برای امتحان اماده، بسته، پرتاب، گرفتن، آغوش.
روی هم انباشتن لینک های مترادف: