روی چیزی حساب کردن مترادف
روی چیزی حساب کردن مترادف فعل فرم
- بر نگاه توجه، اعتماد به نفس در نظر، خیال، قاضی، کلاس، ارزیابی، نرخ.
- تعداد دفعات مشاهده، محاسبه محاسبه شکل، برآورد، شمردن تا عدد، مس.
- تکیه بستگی دارد، تعداد، بانک در طرح، اعتماد، لاغر، انتظار، امید، معامله.