زخمی مترادف


زخمی مترادف فعل فرم

  • آسیب، صدمه، آسیب، مختل، زخم، مارس، محو کردن، ضرب و جرح، کبود، دستگاه پرس، تغییر شکل، مثله می، lacerate، سوء استفاده، سوء استفاده، نقض، debase.
زخمی لینک های مترادف: