زنگ زده مترادف


زنگ زده مترادف صفت فرم

  • مبتذل ناشایست،، آهسته، کمبود، ناکافی، اختلال unpolished، بی تجربه، unpracticed، ماهر، عدم آمادگی.
زنگ زده لینک های مترادف:

زنگ زده مترادف،