سازش مترادف
سازش مترادف اسم فرم
- ترتیب آشتی آشتی، امتیاز، حل و فصل، توافق، توافق.
- تعادل، متوسط، وسط زمین، متوسط، حل و فصل، give-and-take, مسکن, تنظیم, tradeoff.
- صلح.
سازش مترادف صفت فرم
- انعطاف ناپذیر سخت، مصمم، ثابت قدم، شرکت سفت و سخت، سرکش، بی شفقت، سر سخت، حافظۀ، سمج، سرسخت، غیر منقول، سرکش.
سازش مترادف فعل فرم
- imperil خطر به خطر اندازد، تعصب، بی اعتبار ادبیاتی، تسلیم شدند.
- تنظیم، حل و فصل دیدار در نیمه راه حکمیت، آهنگسازی، موافقم.