سازگار مترادف


سازگار مترادف صفت فرم

  • acclimatized اقتباس تنظیم شده، habituated، عادت، inured، acculturated، accommodated، چاشنی، كنگلومراي، استفاده می شود را بپذیر.
  • complaisant.
  • قابل تنظیم، قابل تغییر، تبدیل، انعطاف پذیر، بازده، انطباق، افت قابل انعطاف لشکر نرم و قابل انعطاف، واقع گرایانه.
  • همزبان congruous هماهنگ، دلسوز، حاضر، تعاونی، سازگار، همخوان، سازگار و مطیع, مناسب در نگه داشتن.
  • همگام همگن congruous هماهنگ، خبرنگار، سازگار، مطیع مشرب agreeing مناسب، دلسوز.
سازگار لینک های مترادف:

سازگار مترادف،