ساییدن مترادف


ساییدن مترادف فعل فرم

  • له، خرد، comminute، تخریب، متمرکزسازی، تبدیل، پوند، گرانول، گوشت چرخ کرده، شکستن، نابود کردن، شکستن، پایمال، نابودی، triturate، extirpate، پیروز شدن بر، خنثیسازی، سرکوب.
ساییدن لینک های مترادف: