ساییدگی مترادف


ساییدگی مترادف اسم فرم

  • تضعیف فرسایش میرایی، پوشیدن، فروپاشی، کاهش، تنک شدن از decimation.

ساییدگی مترادف فعل فرم

  • abrade ملتهب excoriate, خراش, مالش دادن، fray.
  • تحریک آزار, آزار, irk, تشدید exasperate، گزنه، gall، عذاب، کورمالی.
ساییدگی لینک های مترادف: خراش,

ساییدگی مترادف،