سرطان خون، پوست انداختن مترادف


سرطان خون، پوست انداختن مترادف فعل فرم

  • ریختن پوسته پوسته شدگی بازیگران، exuviate، پرتاب، doff.
سرطان خون، پوست انداختن لینک های مترادف: