سرمازدگی مترادف
سرمازدگی مترادف اسم فرم
- فکر تهیه مکان مستقل قطره فرو برد، طعم، swig، درام، لقمه، نمونه، soupçon.
سرمازدگی مترادف فعل فرم
- قطع بررسی کوتاه، کوتاه، کلیپ, با تنبلی حرکت کردن، محدود کردن، دلسرد، نابود کردن، جلوگیری از، خنثی کردن، درمانده.
- نیش خرج کردن، فشرده سازی، فشار را فشار دهید، گیره، نیشگون گرفتن و کشیدن، گرفتن.