سرمایه گذاری مترادف
سرمایه گذاری مترادف اسم فرم
- خطر خطر، شانس حدس و گمان، بروشور، شرط، قمار، محاکمه بالون، شرط، غوطه، جرات، سازمانی، تعهد، معامله، ماجراجویی، تلاش.
سرمایه گذاری مترادف فعل فرم
- توانمند سازی اجازه ادعائي نسبت به، اجازه، بانكدارى، deputize، پروانه، enfranchise، فعال، نماینده، شارژ، واگذار، اختصاص، مقدر، تحریم.
- جرات خطر قمار شانس مخاطره شرط بندی شرط بندی خطر، شانس دراز بروشور، بخطر انداختن، به مخاطره می اندازد، imperil، گمان، شیرجه رفتن.
- جرات می گویند انتقادات و پیشنهادات، به احتمال زیاد فکر می کنم مطرح، خطر، اظهار نظر کردن، فرض، تصور، conjecture، تروریسم، پیشبرد، شرط.