سرنگونى مترادف
سرنگونى مترادف اسم فرم
- ناراحت، جابه جایی، عقاید، پیروزی، پیروزی، تسلط، کودتا، dethronement، انقلاب.
سرنگونى مترادف فعل فرم
- شکست امر بیرون راندن، پیروز شدن بر، غلبه بر، استاد، گرفتن، برکناری، غالب شدن.
- ناراحت بزمین پرتاب بیش از، جابجایی، واژگون، سرنگونی، واژگون شدن، upend، جست و خیز کردن.