سرکوبگر مترادف
سرکوبگر مترادف صفت فرم
- افسرده، نگران کننده دلسرد غم انگیز، ناراحت کننده، بسته، دلتنگ کننده، دردناک.
- تهدید، شوم تهاجمی constraining، پرقدرت، قلدری، فوتی و فوری، خشونت، قدرتمند، خواستار، فشار، strong-arm.
- غم انگیز، استبدادی، سخت، شديد، سنگین، مسحور کننده، قریب به اتفاق قربانیان است.