سرگرمی مترادف
سرگرمی مترادف اسم فرم
- تفریح و سرگرمی, avocation, انحراف, حاشیه, اسباب بازی.
- تفریحی انحراف لذت، لذت، لذت، ورزش، نشان می دهد، تفریح و سرگرمی، عملکرد، تفریح، divertissement.
- گذرگاه طاقدار, گالری، ایوان، رواق است, portico, خرک, بازار.
سرگرمی مترادف فعل فرم
- تامل بندر، نظر گرامی، نگه، پرورش، تصور کنید، پشتیبانی، پرورش.
- دریافت، خوش آمدید، fete، شراب، ناهار بخورم، regale.
- مات و متحیر کردن، منحرف، درگیر، علاقه، engross، beguile.