سفت مترادف
سفت مترادف اسم فرم
- prig, pedant, stuffed پیراهن, افاده, prude.
- جسد.
سفت مترادف صفت فرم
- prim بی دست و پا graceless دست و پا چلفتی، بی حاصل، تاب، تنگ، اجباری، چوبی، ادب، رسمی، نشاسته ای، محدود، ceremonious.
- سخت و شدید و سخت، سخت، استرن، سخت، دقیق، سخت، خواستار، دقیق، مشکل، تلاش، دشوار، پر زحمت.
- سفت و سخت، سخت، شرکت، جامد، شکننده، unbending، انعطاف ناپذیر، تنگ، زمان، محکم بسته شده است.
- قوی قوی ثابت، سریع، شدید، خشونت، سنگین، محکم، بی پروا، پرقدرت، شدید.
سفت مترادف فعل فرم
- سخت تحکیم شرکت، ژل، تنظیم، تقویت، petrify، ossify، congeal، پرپشت.