سفر مترادف
سفر مترادف اسم فرم
- misstep, تلو تلو خوردن سقوط، تلو تلو خوردن، جست و خیز کردن، نشت sprawl، سرنگونی، زمین.
- تور سفر سفر، سفر، گذشت، حمل و نقل، عبور، سفرنامه، سفر، گشت, سفر، صفری، زیارت, گردش, سفر تفریحی.
- حرکت غلط، سهو، خطا اشتباه لغزش، miscalculation، نظارت، گذشت، لکنت زبان پیدا کردن، gaucherie، slipup، بی عقلی، حماقت، استخوان، پاس faux.
- سفر تفریحی cruising رفت و آمد، peregrinating، wayfaring، پیشرفت، پیشرفت، گذشت، جنبش، حمل و نقل.
- سفر تور سفرنامه، گذشت، سفر، سفر، بازحمت حرکت کردن، گشت، گردش، سفر تفریحی، زیارت، اودیسه، تلاش.
- سفر تور گشت، تفرج، اجرا، سفر تفریحی، رفت و آمد، بازحمت حرکت کردن، سفر، سفر، زیارت، کروز، پیاده روی، ربط، schlep.
- سفر سفر گشت، ماموریت، سفر، تلاش، سفر تفریحی، تور، مارس، ولگرد، بازحمت حرکت کردن، صفری، مبارزات انتخاباتی.
- کروز، کشتی، عبور از تراورس پیمایش قایقرانی سفر سفر پرواز گذشت، حمل و نقل.
سفر مترادف فعل فرم
- ادامه پیشبرد تصویب، حرکت، پیشرفت، برو.
- تلو تلو خوردن جست و خیز کردن، لغزش، سقوط، sprawl سرنگونی، قیر، فلاپ.
- خطا botch، لغزش، لغزش گمراه، bungle، خطایی، misjudge، اشتباه، سرهم بندی کردن، ظروف سرباز یا مسافر، آستین، flub، fluff، louse، منفجر.
- رقص gambol، جست و خیز، cavort، قنتر prance، ورجه، بهار، جهش، frisk، caper، باب، هاپ، نقل، نیزه.
- سفر تور سفر، محدوده، پرسه زدن، rove، گذشتن، بازحمت حرکت کردن، رفتن، ادامه، کرایه.
- سفر سرگردان پرسه زدن، تور، کروز، بادبان، peregrinate، rove، بازحمت حرکت کردن، سفر، سفر، jaunt، رفت و آمد.
- کروز بادبان سفر، سفر، صلیب، گذشتن، پرواز، رفتن، حرکت.