سوزش مترادف
سوزش مترادف اسم فرم
- آفت کسی را دست انداختن، مزاحم، heckler خار، زنبور، محرک، goad، خار، زحمت، عذاب، محاکمه، مته، درد، عفونت، التهاب.
- دلخوری غضب خشم، خشم، تحریک، اختلال، مشکل، التهاب، تشدید، disquietude، discomposure، تنش، خشم، نارضایتی، بی حوصلگی.