شاخ در مترادف


شاخ در مترادف فعل فرم

  • بارج ته قنداق تفنگ تصادف، تجاوز، interlope، مزاحم شدن، قطع، تجاوز، تجاوز، تلقین کردن خود، gatecrash.
شاخ در لینک های مترادف: