شام خوردن مترادف


شام خوردن مترادف فعل فرم

  • خوردن، مصرف، شریک شدن، کا، خوراک، کرایه، هیئت مدیره، سقوط به شکستن نان، طعم، gourmandize، جشن، ضیافت.
شام خوردن لینک های مترادف:

شام خوردن مترادف،