شرق مترادف


شرق مترادف فعل فرم

  • تنظیم وفق دهند، تراز، اشنا acculturate، آشتی، acclimate، acclimatize، مناسب، مطابقت داشته باشد، جای، جهت یابی کنید.
شرق لینک های مترادف: