شل کردن مترادف
شل کردن مترادف اسم فرم
- دادن راه گریز بازی، کشش، عرض، دامنه، اتاق، پايگى بیش از حد.
- عدم شكست خواب quiescence، جزر جزر و مد، کاهش رشد، قطع، تنبلی، تنبلی.
شل کردن مترادف صفت فرم
- بی دقتی غفلت، نادیده، غفلت، ضررهای بزرگ تری خواهند slovenly، آهسته، سهل انگاری، مجاز.
- تنبل، آهسته، بیکار، کسل کننده، آرام، خفته, نیز, انبساطي است.
- لنگی سست، آرامش، listless، شل و ول و شل، سهل انگاری، به باز.