شکاف مترادف
شکاف مترادف اسم فرم
- falling-out دعوا، بیگانگی الگوهايى، بخش، جدایی، پارگي، شکستن، فروپاشی، تقسیم، نقض.
- باز بریده بریده اشک, برش, جای زخم در صورت، شکاف، شقاق، کرک، تقسیم، شکاف، chink، سنگر، برش.
- تفاوت واگرایی, اختلاف, جدایی, بیگانگی شکاف، تقسیم.
- تنگه فاصله خالی، پرتگاه، دهانه، گودال، دره گود و باریک، الموت، شقاق، شکاف.
- شقاق کرک، تقسیم، شکاف شکاف، مخفیگاه، chink، scissure، اجاره، شکاف، نقض، فاصله، شکستن، شاید، سوراخ.
- شقاق، گسل، شکستگی، نقص، اجاره، تقسیم، نقض، باز، شکاف، ترک، شکاف، شکاف، مخفیگاه، chink، شکاف، خلیج فارس، مغاک.
- فاصله خندقي، منطقه دره گود و باریک، پاس، تقسیم، تنگه، defile، گذشت، شکاف، دره، دره، کافت.
- نیک, برش, واکش, مارک, مارک، شکاف، نمره، دندانه، برش، یافت نشد!، زخم زدن.
- کرک تقسیم، شقاق، شکاف تقسیم، رخ، تقسیم، برش، فاصله، شکاف، شکاف، جدایی، چاه زنخدان.
شکاف مترادف فعل فرم
- بریده بریده gash، قطع، فشار، rive شدید، تعداد، cleave، تقسیم، sunder، تقسیم، برش، قارچ.
- تقسیم.