شکست دادن مترادف


شکست دادن مترادف فعل فرم

  • پیش افتادن از تجاوز، اکسل بالا، درپوش، گرفتگی، تحت الشعاع قرار دادن، outdistance، outclass، سرب، استاد، فراتر از، ضرب و شتم.
شکست دادن لینک های مترادف: