شکست مترادف


شکست مترادف اسم فرم

  • آدم بی وفایی.
  • از دست دادن شکست نيروها، ناراحت، سقوط، افتضاح، فاجعه، فتح، ضرب و شتم، trouncing، shellacking، واترلو.
  • بازنده ورشکسته منفجر نشده، شستشو، بمب.
  • برگشت معکوس بدبختی، ناامیدی، از دست دادن، mischance، عود، misstep، سختی، طولانی، شکست، رکود، رگرسیون، اشکال.
  • سقط جنین گذشت کاهش، ناامیدی، سقوط، شکست مفتضحانه، افتضاح، ورشکستگی، عجز از پرداخت دیون، خراب کردن، سقوط، شکست.
  • منفجر نشده با صدای تلپ افتادن، فراست، شکست، سقط جنین شکست مفتضحانه، وصله و پینه بدنما، بمب، سینه، لیمو، شستشو.
  • نرم افزار شکستن، شکاف، نقض رخ، تقسیم، شقاق، وقفه، مخفیگاه، باز، شکاف.

شکست مترادف صفت فرم

  • قدرت.
  • قرار thwarted غلبه فتح، نا امید، مورد ضرب و شتم، خرد، vanquished، ضعف، subdued، checkmated، پایین، licked.

شکست مترادف فعل فرم

  • شکستن، کرک، تقسیم، قطعه، تراشه، شکستن، متلاشی شدن.
  • غلبه بر، پیروز شدن بر، بهترین، برنده، روز سه شنبه، ضرب و شتم، غالب شدن، پایمال کردن، پیروز، سرنگونی، واژگون، قرار دهید، له، تسخیر، سرکوب، تسخیر، shellac، کرم.
  • پیتر شکست، miscarry، درنرفتن، سقوط تخت را از طریق سقوط، سقوط، سقوط، قرعه کشی برای هیچ چیز, خالی, تفنگ در کردن، وضع, تخم مرغ, بمب, برابر.
شکست لینک های مترادف: آدم بی وفایی, قدرت, خالی, تخم مرغ, بمب, برابر,

شکست مترادف،