شکوفا مترادف
شکوفا مترادف اسم فرم
- دکوراسیون تزئین، ارایش، نمایش رژه، هیاهو، حلقه، curlicue، پر، خود نمایی، نشان می دهد، آرایش، جلوه.
شکوفا مترادف فعل فرم
- فربه ثمر گل، شکوفه، رشد، burgeon، رشد، موفق، موم، رستگار، پیروزی، پیش دریافت، اوج، افزایش، وارد، چاق شدن.
- موج brandish، نوسان، لرزش، بال بال زدن wag، اداره کردن، جولان دادن، نمایش، نمایشگاه.