شیرجه رفتن مترادف


شیرجه رفتن مترادف اسم فرم

  • شیرجه، نزول قطره سقوط زمین از بین بردن حال حمله با چنگال هدر براي آب غوطه وری اردک، شیب.
  • مشترک سوراخ لانه، honkytonk، پاتوق، تخلیه، نوار، میخانه، مشروبات الکلی قاچاق.

شیرجه رفتن مترادف فعل فرم

  • شیرجه رفتن، نازل شدن، فرود، جهش، رها، زمین، سقوط، از بین بردن، حمله با چنگال، تبادل نظر، submerse، غرق، قورت دادن، سیل زده، نزول، شیب، اردک، غوطه دادن، کشیده خیس کردن.
شیرجه رفتن لینک های مترادف: