شیرین کاری مترادف


شیرین کاری مترادف اسم فرم

  • شاهکار بهره برداری دید، قانون، ترفند، عملکرد، احساس، مانور، اعدام، ماجراجویی، سازمانی، دستاورد، عمل، عمل.

شیرین کاری مترادف فعل فرم

  • گرفتگی عضلات مانع بررسی، محدود کردن، سرکوب، صدا خفه کن، جلوگیری، قطع، سرمازدگی، دریچه گاز، خفه کردن، نشاندن، به حداقل رساندن، مختصر کردن، کوتاه، کوتوله.
شیرین کاری لینک های مترادف:

شیرین کاری مترادف،