شیر مترادف


شیر مترادف اسم فرم

  • pat، پک لمسی نوازش، نکته، ضرب و شتم، انفجار، با صدا غذا خوردن، سکته مغزی، کشیدن، ضربه، بوفه، اعتصاب.
  • شخص بزرگ.
  • شیر آب فواره زدن اب، خروس، نازل دلسرد،، bunghole، شیر، مجرا.
  • قهرمان نابغه، تعجب، وجودش، سوپرمن، شجاع، آواتار، قهرمان، پهلوان از جان گذشته.

شیر مترادف فعل فرم

  • بهره برداری، استفاده و فشار و فشار و باج گیری، استفاده، دستکاری.
  • عصاره شیر، پمپ تخلیه، سیفون، فشار، فشار، قرعه کشی.
  • قرعه کشی, استفاده, بهره برداری, استفاده از, تبدیل به حساب سود حاصل از، کار، شیر، معدن، توسل به، امکان استفاده از.
  • لمس نوک پت، رپ، طبل، palpate، پک، ضرب و شتم، اعتصاب، چکش.
شیر لینک های مترادف: شخص بزرگ, قرعه کشی, استفاده, بهره برداری, استفاده از,

شیر مترادف،