شین مترادف


شین مترادف اسم فرم

  • سوسو زدن، روشن و خاموش شدن، تابش خیره کننده، زرق و برق، روشنایی، جسته جسته برق زدن، درخشندگی، درخشش، لوستر، براق، تلالو، glossiness، لهستانی، روکش، روشنایی ضعیف تابیدن، برجسته، برنیش،، slickness، glister.

شین مترادف فعل فرم

  • درخشش.
شین لینک های مترادف: درخشش,

شین مترادف،