ضربت مترادف
ضربت مترادف اسم فرم
- thud اسلم بنگ، قار قار، clump، clout، سکته مغزی، thwack، کشیدن، ضربه، بیداد.
ضربت مترادف فعل فرم
- drub thud پوند، cudgel، با چماق زدن، lambaste، چکش، thwack، ضربت سخت زدن، پانچ.
- انفجار ضربت، بد گویی کردن از اسلم، thud، thwack، plump، clump.
- با صدا غذا خوردن.