عقب مترادف


عقب مترادف اسم فرم

  • بازگشت.

عقب مترادف صفت فرم

  • hindmost، گذشته، پشت عقبی، مانع، بطرف عقب عقبی، دم، استرن، وابسته به دم, خلفی, پس از آن، زیر است.
  • خجالتی bashful محتاط در سخن، بازنشستگی، ترسو، self-effacing diffident، deferential، بی ادعا، متوسط، سنگین، timorous.
  • عقب افتاده، کند، توسعه نیافته کودکانه, نوزادي, slowwitted, هنوزم simpleminded، کسل کننده، احمق، subnormal زیر به طور متوسط.

عقب مترادف فعل فرم

  • بالا بردن راست، بالا بردن، بالابر، بالا بردن زیر شیروانی قرار دادن، افزایش.
  • بالا بردن.
  • حالا retrogress، بازگشت، حرکت به عقب، ebb برگرداندن، عود، از دست دادن زمین، عقب نشینی، افول، پشتیبان، سیر قهقرایی، برداشت، وخامت، انحطاط.
  • مطرح کردن پرورش پرورش، آموزش، افزایش، مراقبت، گرامی، آموزش، پرستار.
عقب لینک های مترادف: بازگشت, خلفی, نوزادي, بالا بردن,

عقب مترادف،