علامت مترادف
علامت مترادف اسم فرم
- تابلو راهنما, راهنمای, چراغ، بوق، اشاره گر, نشانگر.
- تصور، تحت تاثیر قرار دادن، ثبت نام، سکته مغزی، خط، نمره، خط، مارک، فروغ، ابتدا، برش، برش، شکاف، نیک، کبود.
- دستور کار.
- مشخصه ویژگی نشانه، علامت، ویژگی، کنار گذاشتن، صفت، خاصیت، ویژگی، کیفیت، اموال.
- هدف هدف هدف پایان هدف مقصد استاندارد مرحله، درجه، محدود، محدود کردن میزان.
- کنار digression تک گویی، تک صدایی.
علامت مترادف فعل فرم
- آشکار آشکار نشان می دهد، شواهد، نشان دادن، نشان می دهد، دلالت، به نقطه، دلالت.
- توجه توجه داشته باشید، رعایت، شرکت به توجه، توجه به سخن گفتن، نگاه کنید به.
- درجه، رتبه، نرخ، ارزیابی، ارزیابی، ارزیابی، ارزیابی کلاس.
- شناسایی تشخیص نشان می دهد، برچسب، تأمين، بررسی، تمبر، demarcate، مشخصات ناشر، تحت تاثیر قرار دادن، نام تجاری، فروغ، نمره، notch.
- نمونه مشخص کردن توصیف، تجسم جانبخشی می کنیم، زیررده، نشان دادن، نشان دهنده، نماد.