عمل کردن مترادف


عمل کردن مترادف فعل فرم

  • بدتر باعث مشکل بدتر، شعله ور، تشدید، تشدید کند.
  • بسپارند، صحنه را حمل نشان می دهد، شورش، تا برش.
عمل کردن لینک های مترادف: