فاحشه مترادف
فاحشه مترادف اسم فرم
- ابزار تماس با ما، cat's-paw، اپورتونيستى، hireling کاکایی، وزغ، ابزار، مزدور.
- فاحشه فاسد الاخلاق trollop، strumpet، دختر، شلخته، کوچه گرد، bawd، ترش، کلاهبردار، فاحشه، quean، trull، دختر گستاخ، اردوگاه پیرو، poule.
- فاحشه کوچه گرد، دختر courtesan، فاسد الاخلاق، strumpet، trollop، فاحشه، trull، floozy، ولگرد، wanton، wench، فاحشه.
فاحشه مترادف فعل فرم
- debase، besmirch، تنزل، فاسد، منحرف، آلوده، سوء استفاده، debauch، گردنه، ادبیاتی، رسوايى، لکه دار کردن، خاک، sully، پایین، فروتن، کثیف، آلوده.
- فاحشه، گول زدن، دلال محبت، تهیه، pander.