فتنه مترادف


فتنه مترادف اسم فرم

  • شورش شورش، شورش، نافرمانی، تمرد قيام، قيام، بی قانونی، خرابکاری، خیانت، لیاقتی، خیانت.
  • طرح طرح، نیرنگ مى دهم كه تدبير، توطئه، تبادل نظر، machination، مانور، راز، connivance، تبانی، ترفند، گول زدن، دورویی، chicanery، double-dealing.
  • عشق وعاشقی رابط flirtation، عشق، صمیمیت.

فتنه مترادف صفت فرم

  • باغی ۳۰ انقلابی، خرابکار، مبارز، وفا، یاغی، treasonable، insubordinate، قيام، اشوبگرانه، هراس، زیر زمینی.

فتنه مترادف فعل فرم

  • رسم طرح توطئه، مانور، connive، ترفند، هچ، دم، contrive، دسیسه.
فتنه لینک های مترادف:

فتنه مترادف،