فلپ مترادف


فلپ مترادف اسم فرم

  • dither fluster، وحشت، تخمیر عرق, تب, وحشت, می لرزد، tizzy.
  • بحران، اورژانس، دیوانگی، بیداد، هیاهو، هیاهوی، brouhaha، دماغ.
  • برگه دامان lappet، همپوشانی، برگردان، بال، پیوست، فرمت.

فلپ مترادف فعل فرم

  • سیلی ضرب و شتم، flail، فلوتر موضعشان، موج، تلنگر، نوسان، صدای فش فش، صدای صفیر، ماهوت پاک کن زدن، با صدا غذا خوردن، با مگس کش زدن، دست و پا زدن، ضربت سخت زدن، thwack.
فلپ لینک های مترادف: تب, وحشت,