فوت و فن مترادف
فوت و فن مترادف اسم فرم
- استعداد مهارت استعداد، legerdemain، تخصص، ظرافت، تسهیلات، شایستگی، handiness کنند، هوشمندی، نبوغ، adroitness.
- شوخی شوخی، چکاوک، جست و خیز antic، فساد، gambol، ورجه ورجه کردن، جیغ وداد بازی کردن، میمون کسب و کار، monkeyshine، jape، pleasantry، horseplay.
- فریب نیرنگ، نیرنگ خدعه، طرح، دام، دام، طرح، عذر، مى دهم كه تدبير، مصلحت، تظاهر، فریب، جعل.
فوت و فن مترادف فعل فرم
- فریب تقلب ساده لوح، فريب، از راه بدر کردن، دام، فریب، victimize، shortchange، را در، gull، ریشخند، گمراه، گول زدن، hoax.