فوران مترادف


فوران مترادف اسم فرم

  • انفجار فوران ریز، عجله، تخلیه، پشت سر هم, انفجار, تندر، fulmination، بادوام تشنج، شیوع.
  • وقوع فوران انفجار، blowup، عود، سالی، موج، راش، تجلی.

فوران مترادف فعل فرم

  • پشت سر هم منفجر، روان، فواره زدن اب با فشار خارج کردن، خارج، تخلیه، پرتاب، پارگی.
فوران لینک های مترادف: انفجار,